امام رئوف
یکى از اصحاب امام رضا(ع) به نام معمّر بن خلاد حکایت نماید:
هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مىگردید، کنار آن سفره نیز یک سینى آورده مىشد. پس امام(ع) از هر نوع غذا، مقدارى بر مىداشت و داخل آن سینى قرار مىداد و به یکى از غلامان خود مىفرمود که تحویل فقراء و تهى دستان داده شود. سپس به دنباله آن، این آیه شریفه قرآن: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»را تلاوت مىنمود؛ و مىفرمود: خداوند عزّوجلّ مىداند که هر انسانى براى کسب مقامات عالیه بهشت، توان آزاد کردن غلام و بنده را ندارد. به همین جهت، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است.
بهر حاجات اگر دست دعا برخیزد
دلبری هست به هر حال به پا برخیزد
لطف آقای خراسان ز همه بیشتر است
هر زمان از دل پردرد صدا برخیزد
آه در سینه ی عشاق به هم مرتبطند
وقت نقاره زدن ناله ی ما برخیزد
جراتش نیست کسی حرف جهنم بزند
گر پیِ کار گنهکار ز جا برخیزد
زائر آن است که در کوی تو اتراق کند
آنکه در عرش نشسته ست چرا برخیزد ؟
تا به دست کرم تو به نوایی نرسد
از سر راه محال است گدا برخیزد
بر سر خاکم اگر آهوی تو گریه کند
از تمام جگرم بانگ رضا برخیزد
حرمت زودتر از کعبه مرا حاجی کرد
حج ما آخر ذی القعده به پا برخیزد