میراث پدر
زیباتر آنچه مانده ز بابا ازآنِ تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
این تاس خالی از من و آن کوزه ای که بود
پارینه ی پر ز شهد مصفا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کَن ز من
مهمیز کلّه تیز مطّلا از آن تو
آن دیگ لب شکسته صابون پزی زمن
آن چمچه ی حریصه ی حلوا ازآن تو
این قوچ شاخ کج،که زند شاخ ازآن من
غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو
این اَستر چموش لگد زن از آن من
آن گربه ی مصاحب بابا از آن تو
از صحن خانه تا لب بام ،ازآن من
از بام خانه تا به ثریّا همه از آن تو
( وحشی بافقی )
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم دی ۱۳۹۲ ساعت 12:58 توسط مسعود فرمهینی
|