فرمان مبارک امام عليه السلام به مالک اشتر

  اين فرمان را امام عليه السلام براي اشترنخعي به هنگامي که او را فرماندار مصر قرار داد نوشته است . و اين زماني بود که وضع زمامدار مصر محمدبن ابوبکر درهم ريخته و متزلزل شده بود اين فرمان از طولاني ترين و جامعترين فرمانهاي امام عليه السلام مي باشد

بسم الله الرحمن الرحيم

اين دستوري است که بنده خدا علي[عليه السلام ] به مالک بن حارث اشتر در فرمانش به او صادر فرموده است . و اين فرمان را هنگامي نوشت که وي را زمامدار و والي کشور مصر قرار داد تا : مالياتهاي آن سرزمين را جمع آوري کند . با دشمنان آن کشور بجنگد . به اصلاح اهل آن همت گمارد . و به عمران و آبادي شهرها، قصبات و روستاها و قريه هاي آن بپردازد . [ نخست ] او را به تقوا و ترس از خداوند ايثار و فداکاري در راه اطاعتش و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن به آن امر شده است فرمان مي دهد : به متابعت او امري که در کتاب الله آمده فرائض و واجبات و سنتها، همان دستوراتي که هيچکس جز با متابعت آنها روي سعادت نمي بيند و جز با انکار و ضايع ساختن آنها در شقاوت و بدبختي واقع نمي شود به او فرمان مي دهد که [ آئين ] خدا را با قلب دست و زبان ياري کند. چرا که خداوند متکفل ياري کسي شده که او را ياري نمايد و عزت کسي که او را عزيز دارد .و نيز او فرمان مي دهد که خواسته هاي نابجاي خود را در هم بشکند . و به هنگام وسوسه هاي نفس خويشتن داري را پيش گيرد . زيرا که نفس اماره همواره انسان را به بدي وادار مي کند مگر آنکه رحمت الهي شامل حال او شود . اي مالک بدان من تو را به سوي کشوري فرستادم که پيش از تو دولتهاي عادل و ستمگري بر آن حکومت داشتند. و مردم به کارهاي تو همان گونه نظر مي کنندکه تو در امور زمامداران پيش از خود و همان را درباره تو خواهند گفت که تو درباره آنها مي گفتي . بدان افراد شايسته را با آنچه خداوند بر زبان بندگانش جاري مي سازد مي توان شناخت.  بنابراين بايد محبوبترين ذخيره در پيش تو عمل صالح باشد. زمام هوا و هوس را در دست گير . و آنچه برايت حلال نيست نسبت به خود بخل روا دار. زيرا بخل نسبت به خويشتن اين است که راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پيش گيري. قلب خويش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن و همچون حيوان درنده اي نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنيمت شماري زيرا آنها دو گروه بيش نيستند : يا برادران ديني تواند و يا انسانهائي همچون تو . گاه از آنها لغزش و خطا سرمي زند.ناراحتي هائي به آنان عارض مي گردد. به دست آنان عمدا يا بطور اشتباه کارهائي انجام مي شود[ در اين موارد ] از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنها عطا کن که دوست داري خداوند از عفوش به تو عنايت کند .زيرا تو مافوق آنها و پيشوايت مافوق تو و خداوند مافوق کسي است که تو را زمامدار قرار داده است .امور آنان را به تو واگذار کرده و به وسيله آنها تو را آزمايش نموده است . هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده. چرا که تو تاب کيفر او را نداري. و از عفو و رحمت او بي نياز نيستي. هرگز از عفو و بخششي که نموده اي پشيمان مباش . و هيچگاه از کيفري که نموده اي به خود مبال. و نيز هرگز نسبت به کاري که پيش مي آيد و راه چاره دارد سرعت به خرج مده . مگو من مامورم [ و بر اوضاع مسلطم ]امر مي کنم و بايد اطاعت شود که اين موجب دخول فساد در قلب و خرابي دين و نزديک شدن تغيير و تحول در قدرت است. آنگاه که در اثر موقعيت و قدرتي که در اختيار داري کبر و عجب و خودپسندي در تو پديد آيد  به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق تو است نظر افکن که اين تو را از آن سرکشي پائين مي آورد و آن شدت و تندي را از تو بازمي دارد و آنچه از دستت رفته است يعني نيروي عقل و انديشه ات که تحت تاثير اين خودپسندي واقع شده به تو بازمي گردد .از همتائي در علو و بزرگي با خداوند برحذر باش و از تشبه به او در جبروتش خود را برکنار دار. چرا که خداوند هر جباري را ذليل و هر فرد خودپسند و متکبري را خوار خواهد ساخت . نسبت به خداوند و نسبت به مردم از جانب خود و از جانب افراد خاص خاندانت و از جانب رعايائي که به آنها علاقمندي انصاف به خرج ده که اگر چنين نکني ستم نموده اي و کسي که به بندگان خدا ستم کند خداوند پيش از بندگانش دشمن او خواهد بود . و کسي که خداوند دشمن او باشد دليلش را باطل مي سازد 000 و با او به جنگ مي پردازد تا دست از ظلم بردارد يا توبه کند .*[ و بدان ] هيچ چيزي در تغيير نعمتهاي خدا و تعجيل انتقام و کيفرش از اصرار بر ستم سريعتر و زودرس تر نيست . چرا که خداوند دعا وخواسته مظلومان را مي شنودودر کمين ستمگران است . بايد محبوبترين کارها نزد تو اموري باشند که در حق با عدالت موافق تر و با رضايت توده مردم هماهنگ تر است . چرا که خشم توده مردم خشنودي خواص را بي اثر مي سازد اما ناخشنودي خاصان با رضايت عموم جبران پذير است . [ اين را نيز بدان که ] احدي از رعايا از نظر هزينه زندگي در حالت صلح و آسايش بر والي سنگين تر و به هنگام بروز مشکلات در اعانت و همکاري کمتر و در اجراي انصاف ناراحت ترو به هنگام درخواست و سؤال پراصرارتر و پس از عطا و بخشش کم سپاس تر و به هنگام منع خواسته ها دير عذرپذيرتر و در ساعات روياروئي با مشکلات کم استقامت تر از گروه خواص نخواهند بود ولي پايه دين و جمعيت مسلمانان و ذخيره دفاع از دشمنان تنها توده ملت هستند بنابراين بايد گوشت به آنها و ميلت با آنان باشد. بايد آنها که نسبت به رعيت عيبجوترند از تو دورتر باشند زيرا مردم عيوبي دارند که والي در ستر و پوشاندن آن عيوب از همه سزاوارتر است . در صدد مباش که عيب پنهاني آنها را به دست آوري بلکه وظيفه تو آن است که آنچه برايت ظاهر گشته اصلاح کني. و آنچه از تو مخفي است خدا درباره آن حکم مي کند  بنابراين تا آنجا که توانائي داري عيوب مردم را پنهان ساز تا خداوند عيوبي را که دوست داري براي مردم فاش نشود مستور دارد . [ با برخورد خوب ] عقده آنها را که کينه دارند بگشا و اسباب دشمني و عداوت را قطع کن  و از آنچه برايت روشن نيست تغافل نما 000به تصديق سخن چينان تعجيل مکن زيرا آنان گر چه در لباس ناصحين جلوه گر شوند خيانت مي کنند . بخيل را در مشورت خود دخالت مده زيرا که تو را از احسان منصرف و از تهي دستي و فقر مي ترساند  و نيز با افراد ترسو مشورت مکن زيرا در کارها روحيه ات را تضعيف مي نمايند . همچنين حريص را به مشاورت مگير که حرص را با ستمگري در نظرت زينت مي دهد . [ همه آنچه درباره اين افراد گفتم ] به خاطر اين است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمايلات متعددي هستند که جامع آنها سوءظن به خداي بزرگ است . بدترين وزراء کساني هستند که وزير زمامداران بد و اشرار پيش از تو بوده اند کسيکه با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نبايد جزو صاحبان سر تو باشد  آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارنند  در حاليکه تو بهترين جانشين را از ميان مردم به جاي آنها خواهي يافت : از کسانيکه از نظر فکر و نفوذ اجتماعي کمتر از آنها نيستند  و در مقابل بار گناهان آنها را بر دوش ندارند از کساني هستند که با ستمگران در ستم شاهي همکاري نکرده و در گناه شريک آنان نبوده اند . اين افراد هزينه شان بر تو سبکتر همکاريشان با تو بهتر محبتشان با تو بيشتر و انس و الفتشان با بيگانگان کمتر است . بنابراين آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خويش قرارده سپس [ از ميان اينان ] افرادي را که در گفتن حق از همه صريحتر و در مساعدت و همراهي نسبت به آنچه خداوند براي اولي ايش دوست نمي دارد به تو کمتر کمک مي کند مقدم دار خواه موافق ميل تو باشند يا نه  به اهل ورع و صدق و راستي بپيوند و آنان را طوري تربيت کن که ستايش بي حد از تو نکنند و تو را نسبت به اعمال نادرستي که انجام نداده اي تمجيد ننمايد . زيرا مدح و ستايش بيش از حد عجب و خودپسندي به بار مي آورد و انسان را به کبر و غرور نزديک مي سازد . هرگز نبايد افراد نيکوکار و بدکار در نظرت مساوي باشند زيرا اين کار سبب مي شود که افراد نيکوکار در نيکي هايشان بي رغبت شوند  و بدکاران در عمل بدشان تشويق گردند هر کدام از اينها را مطابق کارش پاداش ده بدان که هيچ وسيله ايبراي جلب اعتماد واليبه وفاداري رعيت بهتر از احسان به آنها و تخفيف هزينه ها بر آنان و عدم اجبارشان به کاريکه وظيفه ندارند نيست  در اين راه آنقدر بکوش تا به وفاداري آنان خوشبين شوي[ و بر آنان اعتماد کني] که اين خوشبيني بار رنج فراوانيرا از دوشت برمي دارد . سزاوار است به آنها که بيشتر مورد احسان تو قرار گرفته اند خوشبين تر باشي و به عکس آنها که مورد بدرفتاري تو واقع شده اند . بدبين تر . هرگز سنت پسنديده ايرا که پيشوايان اين امت به آن عمل کرده اند و ملت اسلام به آن انس و الفت گرفته و امور رعيت به وسيله آن اصلاح مي گردد نقض مکن و نيز سنت و روشي که به سنتهاي گذشته زيان وارد مي سازد احداث منما که اجر براي کسي خواهد بود که آن سنتها را برقرار کرده و گناهش بر تو که آنها را نقض نموده اي با دانشمندان زياد به گفتگو بنشين و با حکماء و انديشمندان نيز بسيار به بحث بپرداز اين گفتگوها و بحثها بايد درباره اموري باشد که به وسيله آن وضع کشورت را اصلاح مي کند و آنچه موجب قوام کار مردم پيش از تو بود . [ ايمالک ] بدان مردم از گروههاي مختلف تشکيل يافته اند که هر کدام جز به وسيله ديگري اصلاح و تکميل نمي شوند و هيچ کدام از ديگري بي نياز نيستند  [ اين گروهها عبارتند ] از لشکريان خدا نويسندگان عمومي و خصوصي قضات عالي و دادگستر عاملان انصاف ومدارائي[ انتظامات داخلي] اهل جزيه و ماليات اعم از کساني که در پناه اسلامند و يا مسلمانند و تجار و صنعتگران 000  و بالاخره قشر پائين يعني نيازمندان و مستمندان براي هر کدام از اين گروهها خداوند سهمي را مقرر داشته و در کتاب خدا يا سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم که به صورت عهد در نزد ما محفوخ است اين سهم را مشخص و معين ساخته است . اما سپاهيان با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعيت زينت زمامداران عزت و شوکت دين و راههاي امنيتند . قوام رعيت جز به وسيله اينان ممکن نيست  از طرفي برقراري سپاه جز به وسيله خراج [ ماليات اسلامي] امکان پذير نمي باشد زيرا با خراج براي جهاد با دشمن تقويت مي شوند  و براي اصلاح خود به آن تکيه مي نمايند . و با آن رفع نيازمنديهاي خويش را مي کنند . سپس اين دو گروه [ سپاهيان و ماليات دهندگان ] جز با گروه سوم قوام و پايداري نمي پذيرند و آنها عبارتند از : [ قضات و کارگزاران دولت  و منشي ها زيرا آنها قراردادها و معاملات را استحکام مي بخشند . و مالياتها را جمع آوري مي کنند . و در ضبط امور خصوصيو عمومي مورد اعتماد و اطمينان هستند . و اين گروهها بدون تجار و پيشه وران و صنعتگران قوامي ندارند  زيرا آنها وسائل زندگي را جمع آوري مي کنند و در بازارها عرضه مي نمايند . و وسائل و ابزاري را با دست خود مي سازند که در امکان ديگران نيست . سپس قشر پائين نيازمندان و از کارافتادگان هستند که بايد به آنها مساعدت و کمک نمود و براي هر کدام به خاطر خدا سهمي مقرر داشت . و نيز هر يک از نيازمندان به مقدار اصلاح کارشان بر والي حق دارند . و هرگز والي از اداي آنچه خداوند او را ملزم به آن ساخته خارج نخواهد شد  جز با اهتمام و کوشش و استعانت از خداوند و مهي اساختن خود بر ملازمت حق و شکيبائي و استقامت در برابر آن خواه بر او سبک باشد يا سنگين . فرمانده سپاهت را کسي قرار ده که در پيش تو نسبت به خدا و پيامبر و امام تو خيرخواه تر از همه و پاک دل تر و عاقل تر باشد 000  از کساني که دير خشم مي گيرند و عذرپذير ترند نسبت به ضعفا رئوف و مهربان  و در مقابل زورمندان قويو پر قدرت از کساني که مشکلات آنها را از جاي بدر نمي برد و ضعف همراهان آنها را به زانو در نمي آورد  سپس روابط خود را با افراد باشخصيت و اصيل و خاندانهاي صالح و خوش سابقه برقرار سازو پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار  چرا که آنها کانون کرم و مراکز نيکي هستند . آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر از فرزندشان تفقد و دلجوئي مي کنند . و هرگز نبايد چيزي را که به وسيله آن آنها را نيرو مي بخشيدر نظر تو بزرگ آيد  و نيز نبايد لطف و محبتي که با بررسي وضع آنها مي نمائي هر چند اندک باشد خرد و حقير بشماري زيرا همين لطف و محبتهاي کم آنان را وادار به خيرخواهي و حسن ظن نسبت به تو مي کند . هرگز از بررسي جزئيات امور آنها به خاطر انجام کارهاي بزرک ايشان چشم مپوش زيرا همين الطاف و محبتهاي جزئي جائيبراي خود دارد که از آن بهره برداريمي کنند و کارهاي بزرگ نيز موقعيتي دارد که خود را از آن بي نياز نمي دانند . فرماندهان لشگر تو بايد کساني باشند که در کمک به سپاهيان بيش از همه مواسات کنند  و از امکانات خود بيشتر به آنان کمک نمايند به حدي که هم نفرات سربازان و هم کسانيکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند .  به طوريکه همه آنها تنها به يک چيز بينديشند و آن جهاد با دشمن است  محبت و مهرباني تو نسبت به آنان قلبهايشان را به تو متوجه مي سازد  [ بدان ] برترين چيزي که موجب روشنائي چشم زمامداران مي شود برقراري عدالت در همه بلاد و آشکار شدن علاقه رعايا نسبت به آنها است . اما مودت و محبت آنان جز با پاکي دلهايشان نسبت به واليان آشکار نمي گردد . و خيرخواهي آنها در صورتي مفيد است که با ميل خود گرداگرد زمامداران را بگيرند و حکومت آنها برايشان سنگيني نکند 000 و طولاني شدن مدت زمامداريشان براي اين رعايا ناگوار نباشد ميدان اميد سران سپاهت را توسعه بخش و پي درپي آنها را تشويق کن  و کارهاي مهمي که انجام داده اند برشمار . زيرا يادآوري کارهاي نيک آنها شجاعانشان را به حرکت بيشتر وادار مي کند . و آنان که در کار کندي مي ورزند به کار تشويق مي شوند انشاءالله . سپس بايد زحمات هر کدام از آنها را به دقت بداني. و هرگز زحمت و تلاش کسياز آنان را به ديگري نسبت ندهي و ارزش خدمت او را کمتر از آنچه هست به حساب نياوري و از سوي ديگر شرافت و آبروي کسي موجب اين نشود که کار کوچکش را بزرگ بشماري. و همچنين حقارت و کوچکي کسي موجب نگردد که خدمت پرارجش را کوچک به حساب آوري. مشکلاتي که در احکام برايت پيش مي آيد و اموريکه بر تو مشتبه مي شود به خدا و پيامبرش ارجاع ده چرا که خداوند بزرگ به گروهي که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده : اي کساني که ايمان آورده ايد اطاعت خداوند کنيد و اطاعت پيامبرش و اطاعت اولي الامريکه از خود شما و اگر در چيزينزاع کرديد آنرا به خدا و رسولش بازگردانيد . بازگرداندن چيزي به خداوند متمسک شدن بقرآن کريم و يافتن دستور از آيات محکم آن است و بازگرداندن به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم همان تمسک به سنت قطعي و مورد اتفاق آن حضرت است  سپس از ميان مردم برترين فرد در نزد خود را براي قضاوت برگزين از کساني که مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد . و برخورد مخالفان با يکديگر او را به خشم و کج خلقي واندارد . در اشتباهاتش پافشاري نکند . و بازگشت به حق هنگامي که برايآنها روشن شد بر آنها سخت نباشد . طمع را از دل بيرون کرده  و در فهم مطالب به اندک تحقيق اکتفا نکند از کساني که در شبهات از همه محتاطتر  و در يافتن و تمسک به حجت و دليل از همه مصرتر باشند . با مراجعه مکرر شکايت کنندگان کمتر خسته شوند . و در کشف امور شکيباتر و به هنگام آشکارشدن حق در فصل خصومت از همه قاطعتر باشند . از کسانيکه ستايش فراوان آنها را فريب ندهد و تمجيدهاي بسيار آنان را متمايل به جانب مدح کننده نسازد ولي البته اين افراد بسيار کمند . آنگاه با جديت هر چه بيشتر قضاوتهاي قاضي خويش را بررسي کن و در بذل و بخشش به او سفره سخاوتت را بگستر آنچنان که نيازمنديش از بين برود و حاجت و نيازي به مردم پيدا نکند و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزد خودت بالا ببر که هيچکدام از ياران نزديکت به نفوذ در او طمع نکند . و از توطئه اين گونه افراد در نزد تو در امان باشد . [ و بداند که موقعيتش از او بالاتر نيست که بخواهد از او شکايتي بکند ] در آنچه گفتم با دقت بنگر چرا که اين دين اسير دست اشرار و وسيله هوسراني و دنياطلبي گروهي بوده است .سپس در کارهاي کارمندانت بنگر و آنها را با آزمايش و امتحان به کار وادار و از روي ميل و استبداد آنها را به کاري واندار زيرا استبداد و تسليم تمايل شدن کانوني از شعبه هاي جور و خيانت است و از ميان آنها افرادي که با تجربه تر و پاکتر و پيشگامتر در اسلامند برگزين زيرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاکتر و همچنين کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بي ناترند . سپس حقوق کافي به آنها بده زيرا اين کار آنها را در اصلاح خويش تقويت مي کند و از خيانت در اموالي که زير دست آنها است بي نياز مي سازد . بعلاوه اين حجتي در برابر آنها است  اگر از دستورت سرپيچي کنند يا در امانت خيانت ورزند سپس با فرستادن ماموران مخفي راستگو و با وفا کارهاي آنان را زير نظر بگير زيرا بازرسي مداوم پنهاني سبب مي شود که آنها به امانت داريو مداراکردن به زير دستان ترغيب شوند  اعوان و انصار خويش را سخت زير نظر بگير اگر يکي از آنها دست به خيانت زد و ماموران سري تو . متفقا چنين گزارشي را دادند به همين مقدار از شهادت قناعت کن . و او را زير تازيانه کيفر بگير  و به مقدار خيانتيکه انجام داده او را کيفر نما سپس ويرا در مقام خواري و مذلت بنشان و نشانه خيانت را بر او بنه و گردن بند ننگ و تهمت را به گردنش بيفکن [ و او را به جامعه چنان معرفي کن که عبرت ديگران گردد ] خراج و ماليات را دقيقا زير نظر بگير به گونه اي که صلاح ماليات دهندگان ماليات و بهبودي حال ماليات دهندگان بهبودي حال ديگران نيز نهفته است . و هرگز ديگران به صلاح و آسايش نمي رسند جز اينکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودي بسر برند چرا که مردم همه عيال و نان خور خراج وخراج گذاران هستند . بايد کوشش تو در آبادي زمين بيش از کوشش در جمع آوري خراج باشد زيرا که خراج جز با آباداني بدست نمي آيد . و آن کس که بخواهد ماليات را بدون عمران و آباداني مطالبه کند شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود مي سازد . و حکومتش بيش از مدت کمي دوام نخواهد داشت . اگر رعايا از سنگيني ماليات و يا رسيدن آفات يا خشک شدن آب چشمه ها و يا کمي باران و يا دگرگوني زمين در اثر آب گرفتن و فساد بذرها و يا تشنگي بسيار براي زراعت و فاسدشدن آن به تو شکايت آورند . ماليات را به مقداري که حال آنها بهبود يابد تخفيف ده و هرگز اين تحفيف بر تو گران نيايد  زيرا که آن ذخيره و گنجينه اياست که آنها بالاخره آنرا در عمران و آبادي کشورت به کار مي بندند و موجب عمران سرزمينهاي تو و زينت حکومت و رياست تو خواهد بود  و از تو به خوبي ستايش مي کنند و در گسترش عدالت از ناحيه تو با خرسندي سخن مي گويند . و تو نيز خود در اين ميان مسرور و شادمان خواهي بود . بعلاوه تو مي تواني با تقويت آنها از طريق ذخيره اي که برايشان نهاده اي اعتماد کني. و نيز مي تواني با اين عمل که آنها را به عدالت و مهرباني عادت داده ايبه آنان مطمئن باشي چرا که گاهي براي تو گرفتاري هائي پيش مي آيد که بايد بر آنها تکيه کني. و در اين حال آنها با طيب خاطر پذيرا خواهند شد  و عمران و آبادي تحمل همه اينها را دارد و اما ويراني زمين تنها به اين علت است که کشاورزان و صاحبان زمين فقير مي شوند . و بيچارگي و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مي پردازند  و نسبت به بقاي حکومتشان بدگمانند و از تاريخ زمامداران گذشته عبرت نمي گيرند . سپس در وضع منشي ان و کارمندانت دقت کن و کارهايت را به بهترين آنها بسپار و نامه هاي سري و نقشه ها و طرحهاي مخفي خود را در اختيار کسي بگذار که داراي اساسي ترين اصول اخلاقي باشداز کساني که موقعيت و مقام آنها را مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم نسبت به تو مخالفت و گستاخي کنند  و در اثر غفلت در رساندن نامه هاي کارمندانت به تو  و گرفتن جوابهاي صحيحش از تو کوتاهي ننمايند خواه در اموري باشد که از طرف تو دريافت مي دارند  و يا از سوي تو مي بخشند بايد قراردادهائي که براي تو تنظيم مي کنند سست و آسيب پذير نباشي هرگاه قراردادي به زيان تو باشد از يافتن راه حل عاجز نمانند . و نسبت به ارزش و منزلت خويش ناآگاه و بي اطلاع نباشند که شخص ناآگاه از منزلت خويش از ارزش و مقام ديگري ناآگاهتر خواهد بود . سپس در انتخاب اين منشيان هرگز به فراست و خوشبيني و خوش گماني خود تکيه مکن چرا که مردان زرنگ طريقه جلب نظر و خوشبيني زمامداران را با ظاهرسازي و تظاهر به خوش خدمتي خوب مي دانند در حاليکه در ماوراء اين ظاهر جالب هيچگونه امانت داريو خيرخواهي وجود ندارد . بلکه آنها را از طريق پستهائي که براي حکومتهاي صالح پيش از تو داشته اند بيازماي بنابراين بر کساني اعتماد کن که در ميان مردم خوش سابقه تر و در امانت داري معروفند و اين خود دليل آنست که تو براي خدا و کسانيکه والي بر آنان هستي خيرخواه مي باشي بايد براي هر نوعياز کارها يک رئيس انتخاب کنيرئي سيکه کارهاي مهم وي را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها او را پريشان و خسته نکند و به خوبي بايد بداني هر عيبي در منشيان تو يافت شود که تو از آن بي خبر باشي شخصا مسؤول آن خواهي بود 000 به تجار و صاحبان صنايع توصيه کن و آنها را به خير و نيکي سفارش نما [ و در اين توصيه بين ] بازرگاناني که در شهر و يا ده هستند [ و داراي مرکز ثابت و تجارتخانه اند ] و آنها که سيار و در گردشند و نيز صنعتگراني که با نيروي جسماني خويش بکار صنعت مي پردازند تفاوت مگذار  چرا که آنها منابع اصلي منافع و اسباب آسايش جامعه به شمار ميروند آنها هستند که از سرزمينهاي دور دست از پرتگاهها و کوهستانهاو درياها و سرزمينهاي هموار و ناهموار مواد مورد نياز را گرد مي آورند از مناطقي که عموم مردم با آن سر و کاري ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمي کنند [ توجه داشته باش ] بازرگانان و پيشه وران و صنعتگران مردمي سالمند و از نيرنگ و شورش آنها بيمي نيست آنها صلح دوست و آرامش طلبند . اما بايد از وضع آنان چه آنها که در مرکز فرمانداري تو زندگي مي کنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو و بازرسي کني[7] ولي بدان با همه آنچه گفتم در ميان آنها گروهي تنگ نظر و بخيل آنهم به صورت قبيح و زشت آن مي باشند . که همواره در پي احتکار مواد مورد نياز مردم و تسلط يافتن بر تمام معاملات هستند و اين موجب زيان توده مردم و عيب و ننگ بر زمامداران است . از احتکار به شدت جلوگيري کن که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از آن منع فرمود . بايد معاملات با شرائط آسان صورت گيرد . با موازين عدل و نرخهائي که نه به فروشنده زيان رساند و نه به خريدار و هرگاه کسي پس از نهي تو از احتکار به چنين کاري دست بزند او را کيفر کن و در مجازات او بکوش ولي اين مجازات نبايد بيش از حد باشد . خدا را خدا را در مورد طبقه پائين آنها که راه چاره ندارنديعني مستمندان و نيازمندان و تهيدستان و از کارافتادگان در اين طبقه هم کساني هستند که دست سؤال دارند و هم افراديکه بايد به آنها بدون پرسش بخشش شود بنابراين به آنچه خداوند در مورد آنان به تو دستور داده عمل نما  قسمتي از بيت المال و قسمتي از غلات خالصه جات اسلامي را در هر محل به آنها اختصاص ده و بدان آنها که دورند به مقدار کساني که نزديکند سهم دارند و بايد حق همه آنها را مراعات کني بنابراين هرگز نبايد سرمستي زمامداري تو را به خود مشغول سازد [ و به آنها رسيدگي نکني] چرا که هرگز بخاطر کارهاي فراوان و مهمي که انجام مي دهياز انجام نشدن کارهاي کوچک معذور نيستي نبايد دل از آنها برگيري و چهره بروي آنان درهم کشي در امور آنها که به تو دسترسي ندارند و مردم بديده تحقير به آنها مي نگرند بررسي کن و براي اين کار فرد مورد اطميناني را که خداترس و متواضع باشد برگزين  تا وضع آنان را به تو گزارش دهد سپس با آن گروه بطوري رفتار کن که به هنگام ملاقات پروردگار عذرت پذيرفته باشد چرا که از ميان رعايا اين گروه از همه به احقاق حق محتاجترند . و بايد در اداي حق تمام افراد در پيشگاه خداوند عذر و دليل داشته باشي درباره يتيمان و پيران از کارافتاده که هيچ راه چاره اي ندارند و نمي توانند دست نياز خود را بسوي مردم دراز کنند بررسي کن  البته اين کار بر زمامداران سنگين است ولي حق همه اش سنگين است  و گاهي خداوند آن را بر اقوامي سبک مي سازد اقواميکه طالب عاقبت نيکند و خويش را به استقامت و بردباري عادت داده و به راستي وعده هاي خداوند اطمينان دارند . براي مراجعان خود وقتي مقرر کن که به نياز آنها شخصا رسيدگي کني مجلس عمومي و همگاني براي آنها تشکيل ده و درهاي آنرا به روي هيچکس نبند و بخاطر خداوندي که ترا آفريده تواضع کن و لشکريان و محافظان و پاسبانان را از اين مجلس دور ساز تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگويد زيرا من بارها از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اين سخن را شنيدم  ملتي که حق ضعيفان را از زورمندان با صراحت نگيرد هرگز پاک و پاکيزه نمي شود و روي سعادت نمي بيند.سپس خشونت و کندي آنها را در سخن تحمل کن در مورد آنها هيچگونه محدوديت و استکبار روا مدار . که خداوند به واسطه اين کار رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او براي تو خواهد شد . آن چه مي بخشي به گونه اي ببخش که گوارا باشد [ بي منت و بي خشونت ] . و خودداري از بخشش را با لطف و معذرت خواهي توام کن بدان قسمتي از کارها است که شخصا بايد آنها را انجام دهي [ و نبايد به ديگران واگذار کني] . از جمله : پاسخ دادن به کارگزاران دولت مي باشد در آنجا که منشيان و دفترداران از پاسخ عاجزند . و ديگر برآوردن نيازهاي مردم است در همان روز که احتياجات گزارش مي شود و پاسخ آنها براي همکارانت مشکل و دردسر مي آفريند . [ بهوش باش ] کار هر روز را در همان روز انجام ده زيرا هر روز کاري مخصوص به خود دارد . بايد بهترين اوقات و بهترين ساعات عمرت را براي خلوت با خدا قرار دهي هر چند اگر نيت خالص داشته باشي و امور رعايا روبه راه شود همه کارهايت عبادت و براي خدا است . از جمله کارهائي که مخصوصا بايد با اخلاص انجام دهي اقامه فرائض است که ويژه ذات پاک او است . بنابراين بدنت را شب و روز در اختيار فرمان خدا بگذار و آنچه موجب تقرب تو به خداوند مي شود به طور کامل و بدون نقص به انجام رسان  اگر چه خستگي جسميو ناراحتي پيدا کني. و هنگامي که به نماز جماعت براي مردم مي ايستي بايد نمازت نه نفرت آور و نه تضييع کننده باشد . [ نه آنقدر آنرا طول بده که موجب تنفر مامومين شود و نه آنقدر سريع که نماز را ضايع کني] چرا که در بين مردمي که با تو به نماز ايستاده اند هم بيمار وجود دارد و هم افرادي که کارهاي فوتي دارند. من از رسول خدا به هنگامي که مرا به سويي می فرستاد پرسيدم : چگونه با آنان نماز بخوانم ؟ در پاسخم فرمود : نمازي بخوان همچون نمازي که ناتوانترين آنها مي خواند و نسبت به مؤمنان رحيم و مهربان باش هيچگاه خود را در زماني طولاني از رعيت پنهان مدار چرا که دوربودن زمامداران از چشم رعايا خود موجب نوعي محدوديت و بي اطلاعي نسبت به امور مملکت است و اين چهره پنهان داشتن زمامداران آگاهي آنها را از مسائل نهاني قطع مي کند . در نتيجه بزرگ در نزد آنان کوچک و کوچک بزرگ ، کار نيک زشت و کاربد نيکو و حق با باطل آميخته مي شود . چرا که زمامدار بهر حال بشر است و اموري که از او پنهان است نمي داند . از طرفي حق هميشه علامت مشخصي ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخيص داد.از اين گذشته تو از دو حال خارج نيستي يا مردي هستي که خود را آماده جانبازي در راه حق ساخته اي؟  بنابراين نسبت به حق واجبي که بايد بپردازي يا کار نيکي که بايد انجام دهي چرا خود را در اختفا نگه مي داري؟  يا مردي هستي بخيل و تنگ نظر در اين صورت مردم چون تو را ببينند مايوس مي شوند و از حاجت خواستن صرف نظر مي کنند بعلاوه بيشتر حوائج مراجعان براي تو چندان زحمتي ندارد از قبيل شکايت از ستمي يا درخواست انصاف در داد و ستدي. سپس بدان براي زمامدار خاصان و صاحب اسراري است که خودخواه و دست درازند و در داد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعايت نمي کنند ريشه ستم آنان را با قطع وسائل از بيخ برکن و به هيچ يک از اطرافيان و بستگان خود زميني از اراضي مسلمانان وامگذار و بايد طمع نکنند که قراردادي به سود آنها منعقد سازي که مايه ضرر ساير مردم باشد خواه در آبياري و يا عمل مشترک ديگر به طوري که هزينه هاي آنرا بر ديگران تحميل کنند . که در اين صورت سودش براي آنها است و عيب و ننگش برايت و در دنيا و آخرت. حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خويشاوند و چه بيگانه رعايت کن و در اين باره صابر باش و به حساب خدا بگذار [ و پاداش اين کار را از او بخواه ] 000 هر چند اينکار موجب فشار بر ياران نزديکت شود  و سنگيني اين راه را بخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن  و هرگاه رعايا نسبت به تو گمان بد ببرند افشاگري کن و عذر خويش را درمورد آنچه موجب بدبيني شده آشکارا با آنان در ميان گذارو با صراحت بدبيني آنها را از خود برطرف ساز چه اينکه اينگونه صراحت موجب تربيت اخلاقي تو و ارفاق و ملاطفت براي رعيت است. و اين بيان عذر تو را به مقصودت در وادار ساختن آنها به حق مي رساند . هرگز صلحي را که از جانب دشمن پيشنهاد مي شود و رضاي خدا در آن است رد مکن که در صلح براي سپاهت آسايش و تجديد نيرو و براي خودت آرامش از هم و غمها و براي ملتت امنيت است . اما زنهار زنهار سخت از دشمنت پس از بستن پيمان صلح برحذر باش  چرا که دشمن گاهي نزديک مي شود که غافلگير سازد بنابراين دورانديشي را به کار گير و در اين موارد روح خوش بيني را کنار بگذار اگر پيماني بين تو و دشمنت بسته شد  و يا تعهد پناه دادن را به او دادي جامه وفاء را بر عهد خويش بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار و جان خود را سپر تعهدات خويش قرار ده.زيرا هيچ يک از فرائض الهي نيست که همچون وفاي به عهد و پيمان مردم جهان با تمام اختلافاتي که دارند نسبت به آن اين چنين اتفاق نظر داشته باشند حتي مشرکان زمان جاهليت علاوه بر مسلمانان آن را مراعات مي کردند . چرا که عواقب پيمان شکني را آزموده بودند . بنابراين هرگز پيمان شکني مکن  و در عهد خود خيانت روا مدار و دشمنت را مفريب زيرا غير از شخص جاهل و شقي کسي گستاخيبر خداوند را روا نمي دارد . خداوند عهد و پيماني را که با نام او منعقد مي شود با رحمت خود مايه آسايش بندگان و حريم امني برايشان قرار داده تا به آن پناه برند  و براي انجام کارهاي خود به جوار او متمسک مي شوند . بنابراين فساد خيانت و فريب در عهد و پيمان راه ندارد هرگز پيماني را مبند که در تعبيرات آن جايگفتگو باقي بماند  و بعد از تاکيد و عبارات محکم عبارات سست و قابل توجيه بکار مبر [ که اثر آنرا خنثي مي کند ] . هرگز نبايد قرارگرفتن در تنگنا بخاطر الزامهاي الهي پيمانها تو را وادار سازد که براي فسخ آن از راه ناحق اقدام کني زيرا شکيبائي تو در تنگناي پيمانها که اميد گشايش و پيروزي در عاقبت آن داري بهتر است از پيمان شکني و خيانت که از مجازات آن مي ترسي همان پيمان شکني که موجب مسؤليتي از ناحيه خداوند مي گردد که نه در دنيا و نه در آخرت نتواني پاسخ گوي آن باشي. زنهار از ريختن خون به ناحق بپرهيز زيرا هيچ چيز در نزديک ساختن کيفر انتقام ،بزرگ ساختن مجازات ، سرعت زوال نعمت و پايان بخشيدن به زمامداري همچون ريختن خون ناحق نيست و خداوند سبحان در دادگاه قيامت قبل از هر چيز در ميان بندگان خود در مورد خونهائي که ريخته شده دادرسي خواهد کرد . بنابراين زمامداريت را با ريختن خون حرام تقويت مکن .چرا که آنرا تضعيف و سست مي کند بلکه بنياد آنرا مي کند . و آنرا به ديگران منتقل مي نمايد . و هيچگونه عذري نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذيرفته نيست . چرا که کيفر آن قصاص است . و اگر به قتل خطا مبتلا گشتي و شمشير و تازيانه و دستت به ناروا کسي را کيفر کرد چون ممکن است با يک مشت و بيشتر قتلي واقع گرددمبادا غرور زمامداري مانع از آن شود که حق اولياء مقتول را بپردازي و رضايت آنها را جلب کني. خويشتن را از خودپسندي برکنار دار و نسبت به نقاط قوت خويش خودبين مباش . مبادا تملق را دوست بداري زيرا که آن مطمئن ترين فرصت براي شيطان است تا نيکوکاري نيکان را محو و نابود سازد . از منت بر رعيت به هنگام احسان بپرهيز و بيش از آنچه انجام داده اي کار خود را بزرگ مشمار و از اينکه به آنها وعده دهي و سپس تخلف کني برحذر باش زيرا منت احسان را باطل مي سازد و بزرگ شمردن خدمت نور حق را مي برد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است خداوند مي فرمايد اين موجب خشم بزرگ نزد خدا است که بگوئيد و انجام ندهيد. از عجله در مورد کارهائي که وقتشان نرسيده يا سستي در کارهائيکه امکان عمل آن فراهم شده  يا لجاجت در اموري که مبهم است يا سستي در کارها هنگامي که واضح و روشن است برحذر باش و هر امري را در جاي خويش و هر کاري را به موقع خود انجام ده . از امتيازخواهي براي خود در آنچه مردم در آن مساوي هستند بپرهيز و از تغافل از آنچه مربوط به توست و براي همه روشن است برحذر باش چرا که به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولي و بزودي پرده از روي کارهايت بر کنار مي رود و انتقام مظلوم از تو گرفته مي شود . باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدت و قدرت دست و تيزي زبانت را در اختيار خود گير  و براي جلوگيري از اين کار مخصوصا توجه به زبانت داشته باش که [ سخني بدون فکر نگوئي] و نيز در به کاربستن قدرت تاخير انداز تا خشمت فرو نشيند و مالک خويشتن گردي هرگز حاکم بر خويشتن نخواهي بود جز اينکه فراوان به ياد قيامت و بازگشت بسوي پروردگار باشي برتو واجب است که همواره به ياد حکومتهاي عادلانه پيش از خود باشي همچنين توجه خود را بر روشهاي خوب يا اثري که از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيده و يا فريضه ايکه در کتاب خداوند آمده معطوف دار به خطوطي از حکومت که در روش من مشاهده کرده اي اقتدا کن و براي پيروي از اين عهدنامه که با آن حجت خود را بر تو تمام ساخته ام تلاش و کوشش نما که اگر نفس سرکش بر تو چيره شود عذري نزد من نداشته باشي. من از خداوند بزرگ با آن رحمت وسيع و قدرت عظيمش بر انجام تمام خواسته ها مسئلت دارم که من و تو را موفق دارد تا رضاي او را جلب نمائيم و کاري کنيم که نزد او و خلقش معذور باشيم همراه با مدح و ثناي نيک در ميان بندگان و آثار خوب در شهرهاو تماميت نعمت و فزوني شخصيت در پيشگاه او و نيز از او مسئلت دارم که زندگي من و تو را با سعادت و شهادت پايان بخشد . که ما همه بسوي او باز مي گرديم و سلام ودرود بر پيامبر خدا [ ص ] و دودمان پاکش باد سلامي فراوان و بسيار .       

والسلام